دلنوشته های یک برنامه نویس

Bioprogrammer
طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

۱۲
خرداد

 

عشق تو رفته ست ای دل پس وفاداری بس است

پاره کن رخت سیاهت را عزاداری بس است

 

آن قطار حامل معشوق قصدش جان توست

بر تنت کن پیرهن دهقان، فداکاری بس است

 

شانه اش را بُرد با خود؟ ای دلم غمگین مباش

تکیه کردن بر غبار کهنه دیواری بس است

 

خشت خشت عشق را معشوق غارت کرد و رفت

از حیاط خانه ای ویران نگه داری بس است

 

کم زلیخا از فراق یوسفش آسیب دید؟

عقل را دریاب ای دل عشق سالاری بس است

 

روح_اله_عسگری

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۲
خرداد


دل من ، حوصله کن ، داد زدن ممنوع است

کم بکن این گله ، فریاد زدن ممنوع است

 

بین این قوم که هر کار ثوابی است ، کباب

دل دلسوخته را باد زدن ممنوع است

 

تیشه بر ریشه فرهاد زدن ، شیرین است

حرفی از پیشه فرهاد زدن ممنوع است

 

بیـن ایـن قـــوم که از باکـره گی تـرشیـدند

حرفی از حجــله و دامـاد زدن ممنوع اسـت

 

شادی از منظر این قوم ، گناهی است بزرگ

بزن آهنگ ، ولی شاد زدن ممنوع است...

 

مصطفی قربان زاده

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۷
ارديبهشت


بنال ای نی که من غم دارم امشب

نه دلسوز و نه همدم دارم امشب


دلم زخم است از دست غم یار

هم از غم چشم مرهم دارم امشب

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۲۷
فروردين


کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست


سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه

شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست


خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود

مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۲۷
فروردين

 قسمت دوم


*****


دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت

اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت

می سوختم آنچنانکه غیر از دل تو

بر من دل کافر و مسلمان میسوخت


*****


ای زلف مسلسلت بلای دل من

وی لعل لبت گره گشای دل من

من دل ندهم به کس برای دل تو

تو دل به کسی مده برای دل من


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين

 

من زخم‌های بی‌نظیری به تن دارم

اما تو مهربان‌ترین‌شان بودی

عمیق‌ترین‌شان

عزیزترین‌شان

 

بعد از تو آدم‌ها

تنها خراش‌های کوچکی بودند بر پوستم

که هیچ‌کدام‌شان

به پای تو نرسیدند

به قلبم نرسیدند

 

بعد از تو آدم‌ها

تنها خراش‌های کوچکی بودند

که تو را از یادم ببرند، اما نبردند

 

تو بعد از هر زخم تازه‌ای

دوباره بازمی‌گردی

و هر بار

عزیزتر از پیش

هر بار عمیق‌تر ...
  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين





در شعرشاعران
همه گشتم که مصرعی در شأن چشم هایت پیدا کنم نشد

گلستان حجاب

https://telegram.me/Golestan_hejab

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين

قسمت اول


*****


گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار

گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار

گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل

گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار


*****


وصل تو کجا و من مهجور کجا

دردانه کجا حوصله مور کجا

هر چند ز سوختن ندارم باکی

پروانه کجا و آتش طور کجا


*****

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۲
فروردين




من اگه کسی رو داشتم دیگه دربدر نبودم
با غم وغربت و اندوه دیگه هم سفر نبودم

اگه زخم نخورده بودم تو رو باور نمیکردم
توی این حصار پر درد با غمت سر نمیکردم

*****
کولی شب زده بودم پشت گریه صدات کردم
از پس آینه اشک تا همیشه نگات کردم

درد عشق معنای مرگه مسلخ پاییز و برگه
قصه ی عشق و حقیقت قصه ی گل و تگرگه

*****
آخه دردم درد تو بود درد دور از من و ما بود
شکل تنهایی و غربت سرنوشت آدما بود

با چشات دنیا رو دیدم حتی من فردا رو دیدم
توی قلب قطره بودن با تو من دریا رو دیدم


*****


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۱
فروردين


به گوشت میرسه روزی که بعد از تو چی شد حالم

چه جوری گریه می کردم که از تو دست بردارم

نشد گریه کنم پیشت نخواستم بدشه رفتارم

نمی خواستم بفهمی تو که من طاقت نمیارم


*****


دلم واسه خودم می سوخت برای قلب در گیرم

یه روز تو خندهات گفتی تو می مونی و من میرم

سرم رو گرم می کردم که از یادم بره این غم

ولی بازم شبا تا صبح تو رو تو خواب می دیدم

نمی دونستی اینارو چرا باید می فهمیدی

منو دیدی ولی یک بار ازام چیزی نپرسیدی


*****


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس