دیوار نوشته ای از ویرانه های جنگ جهانی

 

خورشید را دوست دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم 

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت

کرده باشد.

 

(دیوار نوشته ای از ویرانه های جنگ جهانی)

عاشقانه هایم ...

من عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجازی می نویسم !
از لج تـو . . .
از لج خـودم . . .
که حاضر نبودیم یک بار

این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !

ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪﺍ ﺷﺪﻡ !

ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪﺍ ﺷﺪﻡ !
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺰﯼ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﯽ
ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺭﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺗــــﻮ ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﭘﯿﺮﻭﺯﻡ ﮐﻦ . . .

بنال ای نی که من غم دارم امشب

بنال ای نی که من غم دارم امشب

نه دلسوز و نه همدم دارم امشب

دلم زخم است از دست غم یار

هم از غم چشم مرهم دارم امشب

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

آن قدر دوستت دارم

خدای من

دلیل تنهایی

دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

وقتے محبت کردم و تنها شدم ،

وقتے دوست داشتم و تنها ماندم ،

 دانستم باید تنها شد

 و تنها ماند

 تا ” خـــــــدا ” را فهمید . . .

دوستت دارم

مینویسم سرشار از عشق

برای تویی که همیشه

تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی

برای تو که بخوانی و بدانی

دوست داشتنت در من بی انتهاست

دوستت دارم