دلنوشته های یک برنامه نویس

Bioprogrammer
طبقه بندی موضوعی

آواز دهل فریادی ست برای تهی بودن خویش

يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۴:۴۶ ق.ظ

حبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده است

و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر.

نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه ولنتاین میداند چیست

وقتی صدیقه خانم مریض شد، حبیب آقا  شبها کار میکرد

و صبحها به کارهای خانه میرسید.

در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب یک آرزو بود.

اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف بروز نمیداد.

حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد.
  • دلنوشته های یک #برنامه نویس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی