دلنوشته های یک برنامه نویس

Bioprogrammer
طبقه بندی موضوعی

۷۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۹
فروردين


متاسف شدم وقتی مردی مـُـرد!!!

هنگامی که زنش را ، در آغوش غریبه روی تخت دید.

متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، اما بچه دار شد...!!

متاسف شدم وقتی ،پسری، معشوقش را به خاطر پول ، از دست داد...!!

متاسف شدم وقتی،زنی،شوهرش را دوست نداشت،ولی به خاطر بچه هایش ماند...!!

متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت...!!

متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست داد.

متاسف شدم شدم شدم


تا همه چیز برایم دیگر عادی شد

.......

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين


دلتنگم،
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره.


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين

کسی چه می داند
من امروز چند بار فرو ریختم
چند بار دلتنگ شدم
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود

گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه کننده ترین حس دنیاست

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين

نمـــی توانی به کسی بگویی
از دوست داشتن یک نفــر خودداری کند
دوست داشتن
با چیـــزهای دیگر
خیــــلی فرق می کند


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين

وقتی می‌گویم:
دیگر به سراغم نیا
فکر نکن که فراموشت کرده‌ام
یا دیگر دوستت ندارم‌، نه!
من فقط فهمیدم:
وقتی دلت با من نیست
بودنت مشکلی را حل نمی‌کند
تنها دلتنگ‌ترم می‌کند...!

رومن گاری

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين


ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮔﻮﯾﻢ،ﺍﯾﻦ
ﻧﯿﺰﺑﮕﺬﺭﺩ ... ﻫﻨﻮﺯﻫﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ،ﺁﻧﭽﻪ
ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻋﻤﺮﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ !!

" ﻣﺎﺭﺍﻝ ﺁﺧﻮﻧﺪﯼ "


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين


دلتنگــــــــم

بــــرای کســـی کـــه مـــدتهـــاست

بــــی آن کـــه بــــــــاشد

هـــر لــحظه

زنــــــدگی اش کـــــرده ام .....!


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين

 

ﺗـــــﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﮐﻢ ﻧﯿﺎﺭﻡ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻢ ...
ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺭﺍ ...
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ...
ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ...
ﺗــــــﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺗﺎ ﺣﺮﯾﺮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﯿﭽﻢ ﺩﻭﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ...
ﻭ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﺷﻮﻡ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺗﺎ ﺩﻟﻢ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ...
ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ... ﻟﻤﺲ ﮐﻨﺪ ...
ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﺪ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺵ




  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۰۹
فروردين



در روزهایی که دلم شکسته بود

یاد حرفهای "پدر ژپتو" افتادم که میگفت:

پینوکیو ! ... چوبی بمان... آدم ها سنگی اند... دنیایشان قشنگ نیست...


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس