دلنوشته های یک برنامه نویس

Bioprogrammer
طبقه بندی موضوعی

۶۴ مطلب با موضوع «داستان ها و جملات زیبا» ثبت شده است

۲۶
فروردين

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید:

دختر- چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين


اﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ

ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ،

مثل : ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ .

 

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم .

پرسیدم از ! چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نیستم !؟

تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم !

خدا گفت: تو را از خاک آفریدم

تا بسازی ! . . . نه بسوزانی !

تو را از خاک، از عنصری برتر ساختم

تا با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی

 از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند !

بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی !

 باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی !

 تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخیزی سر برآوری !

در قلبت دانهٔ عشق بکاری و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش زندگی را دگرگون سازی !

پس به خاک بودنت ببال.



  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين


داستان کوتاه

از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده‌ای ؟

پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و
هرگز از آن بیزار نمی‌شوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت : تو اشتباه می کنی!
زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!!!

جبران خلیل جبران


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين


بی ارزشترین نوعِ افتخار، افتخار به داشتن ویژگی‌هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد
مثلِ چهره ، قد ، ملیت و . . .

به چیزایی که خودتان به دست آورده اید می توانید افتخار کنید
مثل انسانیت ، مهربانی ، گذشت ، صداقت

آدمی را آدمیت لازم است

عود را گر بو نباشد هیزم است


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين


مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه می‌کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: «دختر خوب، چرا گریه می کنی؟»

دختر در حالی که گریه می کرد گفت: «می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط ۷۵ سنت دارم در حالی که گل رز ۲ دلار می شود.» مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا من برای تو یک شاخه رز قشنگ می خرم.

وقتی از گلفروشی خارج شدند مرد به دختر گفت: مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم؟

دختر دست مرد را گرفت و گفت: «آنجا» و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد.
مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.
مرد دلش گرفت.. طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و ۲۰۰ مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد!

همه ی روزها متعلق به مادر است ، مادر هر روزت مبارک

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۹
فروردين

تفاوت زنان و مردان


تفاوت کلامی
وقتی خانومی تحت فشاره، حرف زدن با شوهرش را موهبتی بزرگ میدونه
ولی اگر مردی تحت فشار و استرس باشه حرف زدن زنش را دخالت میدونه
زن دوست داره صحبت کنه و شوهرش را در آغوش بگیره،مرد دوست داره فوتبال ببینه.
در این مواقع از نظر زن ،مرد بی علاقه و سرده و برعکس از نظر مرد،زن مزاحم و پرحرفه.

این برداشت های مختلف،به خاطر انعکاس ساختارهای مغزی متفاوت اونهاست.

اینکه متوجه این تفاوت بشید،فشار را از وجود شما و شریک زندگیتون بر طرف میکنه و باعث میشه که دیگه طرف مقابلتون را مورد انتقاد و قضاوت قرار ندین

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۸
فروردين

برادران یوسف وقتی می‌خواستند یوسف را به چاه بیفکنند

یوسف لبخندی زد

یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟

این جا که جای خنده نیست

یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه

کسی می‌تواند به من اظهار دشمنی کند

با این که برادران نیرومندی دارم ؟

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد

تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۵
فروردين


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۵
فروردين


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۵
فروردين

*****

 نیستیم !
به دنیا می آییم
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم ...
و بعد
دوباره باز
نیستیم ....


*****

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس