دلنوشته های یک برنامه نویس

Bioprogrammer
طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

۱۱
فروردين
*****

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثله عشقه اولین نیست
میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست
داغه عشقه هیچکی مثله اونکه پس میزنتت نیست
چقده تنهاشی وقتی هیچکسی هم قدمت نیست

چقده سخته بدونی اونکه میخوایش نمیمونه
که دلش یه جایه دیگست و همه وجودش ماله اونه
چقده برای اونکه جون میدی غریبه باشی
بگی میخوام با تو باشم بگه میخوام که نباشی


*****


  • دلنوشته های یک #برنامه نویس
۱۰
فروردين

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
 
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام
 
از سیل اشک شوق، دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام
 
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام
 
دیگر گذشته، از سر و سامان من مپرس 
من بی تو دست از این سر و سامان کشیده ام
 
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده ام
 
بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو
بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام
 
دور از تو ماه من همه غم ها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیده ام
 
ای تا سحر به علت دندان نخفته شب
با من بگو قصه که دندان کشیده ام
 
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام
 
از سرکشی طبع بلند است شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیده ام

  • دلنوشته های یک #برنامه نویس